کد مطلب:314823 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:263

شفای نابینا توسط حضرت قمر بنی هاشم در شب عاشورا
پیش از نوشتن این كرامت شایان ذكر است كه در استان مازندران مخصوصا شهرستان بابل معمولا در كنار هر حسینیه ای، یك ساختمان كوچك تر ساخته می شود كه به نام سقانفار نامیده می



[ صفحه 351]



شود. نقار در زمان مازندرانی اتاق كوچكی است كه از چوب های مخصوص بر روی پایه های چوبی، در مزارع و باغات ساخته می شود و چون آن بنای مخصوص كنار حسینیه شبیه همان نقار می نامند.

سقانفار محل دخیل بستن بیماران و نذورات مخصوص حضرت ابوالفضل (علیه السلام) و عزاداری جوانان و نوجوانان است قدیمی ترین بنای سقانقار در مازندران در محله كیجا تكیه بابل است كه حدود یك صد و سی سال از احداث آن می گذرد و به عنوان آثار باستانی تحت نظارت اداره میراث فرهنگی ایران حفاظت می شود. و جالب این كه درباره تاریخچه و مراسم و سنت سقانفار در مازندران مجله میراث كه توسط سازمان اوقاف و امور خیریه چاپ می شود مقاله ای تخصصی و مفصل به چاب رسیده است.

پس از ذكر این مقدمه، توجه خوانندگان را به این معجزه حضرت ابوالفضل (علیه السلام) جلب می كنم:

آقای كربلایی سید حسین مداح كه از نوكران و مداحین اهل بیت (علیهم السلام) هست و معجزه ای از زبان ایشان در همین كتاب شریف [جلد سوم ص 362 معجزه 47] نقل شده است كه برایم شفاها تعریف كرد و به طور كتبی هم نوشتند كه نزد حقیر موجود است.

پسر بچه ای به نام سید سجاد قاسم تبار سیزده ساله ساكن بابل [محله موزیرج] در شب عاشورا حسینی امسال «1424 قمری برابر 1381 شمسی» از عنایت آقا قمر بنی هاشم (علیه السلام) بهره مند و چشم راست او كه نابینا مادرزادی بود شفا گرفته بینا شد. داستان از این قرار است كه سید سجاد دو سال پیش كه از مدرسه



[ صفحه 352]



به منزل آمد به مادرش گفت: آقای معلم گفته است كه شما به مدرسه مراجعه كنید. مادرش به مدرسه می رود. معلم می گوید: خانم مثل این كه چشم راست فرزند شما مشكلی دارد. مادر قبول نمی كند، چون از نظر ظاهری تفاوتی بین چشم های سید سجاد نبود و تا آن وقت كسی از نابینایی چشم راست او خبر نداشت. سرانجام در كمال ناباوری او را نزد چشم پزشك بردند و پزشك عدم بینایی او تأكید كرد آن هم نابینایی مادرزادی.

پس از آن بود كه خانواده سید سجاد با نگرانی شدید او را نزد دكترهای متعدد چشم بردند و همه اظهار ناامیدی می كردند تا این كه مدتی هم در بیمارستان فاریابی تهران [كه مخصوص چشم است و بهترین پزشكان متخصص چشم را دارد] بستری بود و در نهایت به خانواده اش گفتند: این نابینایی مادرزادی است و ما با مجهزترین دستگاه ها قادر به درمان نیستیم و حتی مراجعه به كشورهای خارج هم برای او فایده ندارد مگر این كه معجزه ای شود.

سید سجاد را به منزل او در بابل می آورند. مادرش روزی خواب می بیند كه متوسل به قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (علیه السلام) می شود بعد از بیداری گوسفندی نذر ابوالفضل (علیه السلام) نموده قربانی می كنند و گوشت را بین همسایگان تقسیم كردند و مقداری به سید سجاد می دهند و او می خورد ولی نتیجه ای ظاهر نشد. پس از مدتی دوباره مادرش خواب می بیند كه به او می گویند: فرزندت را به سقانفار حضرت ابوالفضل در روستای تلیكران ببرید.

تلیكران روستایی در حومه بابل است و قریب به اتفاق اهالی آن سادات هستند. بنابراین، مادر سید سجاد به همراه عده ای از بستگان، در شب عاشورا او را به سقانفار روستای مذكور می آوردند و به آقا قمر بنی هاشم (علیه السلام) متوسل



[ صفحه 353]



می شوند. چند لحظه بعد آقا عنایت فرموده سید سجاد را شفا می دهند و مادر و بقیه فامیل خوشحال و شاكر از لطف و عنایت آقا سید سجاد را با چشم سالم و بینا به خانه آوردند.

آقای مداح می گویند: ما با عده ای از عزاداران در شب سوم عاشورا «شب دوازدهم محرم» در مسجد تلیكران مشغول عزاداری و نوحه خوانی بودیم كه صدای صلوات و سلام جمعیت ما را متوجه به خود كرد. سؤال كردیم، معلوم شد مادر سید سجاد نذر چای و شیرینی برای سقانفار ابوالفضل كرده بود و حالا سه شب پس از شفای پسرش او را به سقانفار آوردند كه نذرش را ادا كند و مردم روستا كه شب عاشورا شاهد شفا گرفتن سید سجاد بودند و حالا دوباره او را با چشمان سالم در جمع خود دیدند لباس های او را به عنوان تبرك می برند و به درگاه قمر بنی هاشم عرض ارادت می كنند. روزهای آینده سید سجاد را به پزشكان متخصص متعدد بردند و پس از معاینات همه تأیید كردند كه چشم سید سجاد سالم است و سلامت او هم معجزه است.